خسته شدم
از بس دوست دارم شنیدم کررررررررر شدم
نمی شد بگی تا آخر عمرم باهات میمونم
حالا میبینم که چقدر دوسم راستی داری
دیدم
وقتی تو بغلش بودی چقدر خوشحال بودی
آره لایق تو همون بود
بهتره دیگه نبینمت
دلم رو یکی از این آدم های روی زمین شکست و رفت
از بس دوست دارم شنیدم کررررررررر شدم
نمی شد بگی تا آخر عمرم باهات میمونم
حالا میبینم که چقدر دوسم راستی داری
دیدم
وقتی تو بغلش بودی چقدر خوشحال بودی
آره لایق تو همون بود
بهتره دیگه نبینمت
فک می کردم صاحب قلبم هستی
و لی بیشتر ضارب قلبم بودی تا صاحب
بهتره بری دیگه برنگردی چون دیگه
قلبم نمی تونه درهاش رو به روی تو باز کنه
تو از قلبم حذف شدی برو دیگه برنگرددددددددد
نمی دانم من برایت سرگرمی بودم یا....
آن نگاه هایت از روی عشق بود یا.....
آن شادی هایت از دیدن من از روی عشق بود یا.....
دنیام رو میبینی من اسیر و زندانی هزار سوال بی جوابم
روزي از روزها ، شبي از شبها
خواهم افتاد و خواهم مرد
اما مي خواهم هرچه بيشتر بروم
تا هرچه دورتر بيفتم
تا هر چه ديرتر بيفتم
هرچه ديرتر و دورتر بميرم
نمي خواهم حتي يک گام يا يک لحظه
پيش از آنکه مي توانستم برم و بمانم ،
افتاده باشم و جان داده باشم
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...
به تو عادت دارم، مثل پروانه به آتش، مثل عابد به عبادت
و تو هر لحظه که از من دوری، من به ویرانگری فاصله می اندیشم
در کتاب احساس واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است
تو توانایی آنرا داری که به این فاجعه پایان بخشی.